جدول جو
جدول جو

معنی قصه گویی - جستجوی لغت در جدول جو

قصه گویی
قصه گفتن، داستان گویی
تصویری از قصه گویی
تصویر قصه گویی
فرهنگ فارسی عمید
قصه گویی
(قِصْ صَ / صِ)
داستانسرایی. حدیث گویی. رجوع به قصه خوان شود
لغت نامه دهخدا
قصه گویی
داستان گویی نقل قصه
تصویری از قصه گویی
تصویر قصه گویی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قصه گو
تصویر قصه گو
کسی که داستان بگوید، گویندۀ قصه
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ گُ نِ)
دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 18 هزارگزی شمال باختری هریس و 6 هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل است. سکنۀ آن 97 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ هََ اَ)
گویندۀ قصه. داستان گوی. قاص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قصهگویی
تصویر قصهگویی
داستانگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصهگوی
تصویر قصهگوی
داستانگوی
فرهنگ لغت هوشیار
افسانه پرداز، افسانه گو، داستان سرا، راوی، قصه پرداز، نقال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پس خوانی کردن در نوحه
فرهنگ گویش مازندرانی